سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : چهارپاره

بارها این جـمله را بابا بـرایم گـفـته بود            ای پسر جان احترام پیرمردان واجب است
هر کجا یک مو سپید آمد ز جا برخیز که            احترام موی ایشان مثل قرآن واجب است


از نصیحـت هـای بـابـایم ادب آمـوخـتـم            از ادب کردن همیشه خیر دیدم، والسلام
ارزش موی سپـید خلق را دانستم و …            من به این قیمت فقط عزّت خریدم، والسلام

الغرض این‌ها که گفتم حرف اصلی‌ام نبود            گرچه صحبت های من حرفی نبوده جز حساب
گوش کن قصه از اینجا می‌شود آغاز که            با همین موضوع، خواندم چند برگ از یک کتاب

پیرمردی بود، در شهری که یثرب نام داشت            احترامی داشت حتی بین عرشی‌های عرش
گرچه منزل داشت بر روی زمین آن پیرمرد            جایگاهش بود بالا آخرِ بالای عرش

موقع راز و نیازش کعبه می‌کردش طواف            او امام و… آسمان و نُه فلک مأموم بود
با تمام شوکت و جاه و جلال خود، ولی            در میان مردم شهـر خودش مظلـوم بود

خانه‌ای را که ستونش پایه‌های عرش بود            هـیـزم آوردند و با لبخـند، آتش می‌زدند
خـم به ابرو هم نیـاوردند نامردان پست            مثـل اینکه داشتـند اسپـند، آتـش می‌زدند

در مـیـان آتـش نـمـرودیـان مثل خـلـیـل            می‌دوید آن پیرمرد و قلب او آتش گرفت
در حرارت شمع انـدام نحـیـفـش آب شد            پیکر او سوخت و اعضای او آتش گرفت

در دل آتش گمانم روضه خوان شد عاقبت            روضه‌های مادری که سوخت از پا تا سرش
یاد کرد از آن زمانی که لگد می‌زد کسی            ماند بین یک در و دیوار، جـسم مادرش

آتش این روضه‌ها بدتر ز هُرم شعله بود            تا که یـاد مـادرش افـتاد، افـتاد از نـفـس
یاد کرد از ساعـتی که مادر مظلومه‌اش            آخـرش با ضربـۀ جـلاد، افـتاد از نـفـس

یک شبی هم ریختند در خانه‌اش، واویلتا            حرمت مـوی سپـیدش را شکـستـند آه آه
دست هایی که گدایش دست میکائیل بود            نـامـروت هـا به بـند کـیـنه بـسـتـنـد آه آه

طاقت من طاق شد از حرف هایی که زدم            لال خواهم شد پس از این،حرف من دیگر تمام
از کجا آغاز کردم ختم شد حرفم کجا            این هم از یک قصۀ تلخ از ادب از احترام

نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.



در مـیـان آتـش نـمـرودیـان مثل خـلـیـل            می‌دوید آن پیرمرد و پای او آتش گرفت


در دل آتش زبانش روضه خوان شد عاقبت            روضه‌های مادری که سوخت از پا تا سرش



یک شبی در خانه‌اش بی‌معرفت ها آمدند            حرمت مـوی سپـیدش را شکـستـند آه آه



تذکر مهم: موضوع آتش زدن خانۀ امام صادق و احضار ایشان توسط ابن ربیع دو واقعۀ مجزا و در دو تاریخ و دو مکان مجزا بوده است و هیچ کدام از این دو واقعۀ درد ناک ربطی به هم ندارد و مدتها قبل از شهادت امام صادق اتفاق افتاده است،



الف: موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی آن را نقل می کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم.



ب: موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.